آشپزخونه
عزیز دل مامانی اینقده کنجکاویات زیاد شده که هر جا میرم دنبالم میای الهی فدات بشم همش که نگات میکنم یاد پارسال می افتم که این موقع ها کجا بودی جو جو طلایی من ؟؟؟ توی دل مامانی داشتی تالاپ تولوپ می کردی وای که چقد تو شیرینی عسل من مامانی میدونی دم من شدی و تا پا تو آشپز خونه میذارم تو هر شرایطی که باشی خودتو بهم میرسونی دیگه گاز و لباسشویی و یخچال و کابینتای بیچاره از دستت اسیرن در آن واحد در کابینت که باز میشه وسیله ها و ظرف و ظروف کف آشپز خونه ریختست آخه شیطون بلا ،مامانی خسته اس نمیتونه هی دنبالت راه بیفته و جمع کنه خراب کاریاتو قربونت برم ولی چون عاشقتم اشکالی نداره در هر حالی که باشم با هر خستگی و مشغله ای بازم میمیرم واست. معید توچول...
نویسنده :
مامان لاله
11:58
بازم خرابکاری
معید جون نگو بلا بگو آخه غذا خوردنتم جالبه هر نوع میوه ای اعم از سیب خیار هویج..... به قول بابایی در اندازه های کوچیک (نایسر دایسر ) خورد میکنی و تحویل میدی و البته گاهی وقتا تحویل نمیدی که بعد متوجه میشیشم که توی لباسته با اون مرواریدای سفیدت الهی من قربون اون 8 تایی یات برم که برق میزنه از سفیدی و تیز بودنشم که به همه ثابت شده مخصوصاً به لپای بابایی فرهاد جون جون جونی آخه چند روز پیش که بابایی هی بهت گیر داد که بوسش کنی چنان دندونی گرفتی لپاشو که جای هر 8 تاش روی صورت بابایی تا نیم ساعت مونده بود و به حرف خودش تا دو روز درد میکرد اتفاقاً از لپای دندون گرفته بابایی هم عکس انداختم ولی به دلایل اخلاقی از گذاشتن این عکس معذورم!...
نویسنده :
مامان لاله
11:56
وروجک بازی
معید مامانی سلام عسلم دوباره اومدم با یه عالمه حرف از وروجک بازیا و شیطونیای جدیدت الهی قربونت برم مامانی که از دستت پامو تو ی آشپزخونه بذارم ، دست به شکستنت هم که زیاد شده تا حالا سه تا تلفات داشتیم جام و گلدون شیشه ای و ترشی سیر توی کابینت عزیر دلم آخه تو چقد خوش اخلاقی قربون خنده روییت برم که همینکه از خواب پا میشی لبخند میزنی جدیداً هم که دس دسی یاد گرفتی گاهی وقتا وسط جیغ زدن و گریه کردن هم دس دسی میکنی معید مامانی امروز یکشنبه است و تو خونه مادر جون بابایی هستی خدارو شکر اینقد که مادر جون و آقا جون بهت میرسنا خیالم راحت راحته .توهم که خوابت کم کم تنظیم شده صبحا حتماً یک ساعتی میخوابی بعد از ظ...
نویسنده :
مامان لاله
10:40